امروز در جمعی سوال شد که سیستم حکومتی مورد قبول هرکدام از ما کدامست ، اکثرا طالب دموکراسی بودند اما در اقلیت کسانی بودند که انتخابشان برای من جای مطالعه داشت، و آن هم تمایل به مکتب آنارشیسم بود.
[ آنارشیسم یا اقتدارگریزی (سروریستیزی) در زبان سیاسی به معنای نظامی اجتماعی و سیاسی بدون دولت، یا به طور کلی جامعهای فاقد هرگونه ساختار طبقاتی یا حکومتی است. آنارشیسم، برخلاف باور عمومی، خواهان «هرج و مرج» و جامعه نیست، بلکه همکاری داوطلبانه را درست میداند که بهترین شکل آن ایجاد گروههای خودمختار است. طبق این عقیده، نظام اقتصادی نیز در جامعهای آزاد و بدون اجبار یک قدرتِ سازمانیافته بهتر خواهد شد و گروههای داوطلب میتوانند بهتر از دولتهای کنونی از پس وظایف آن برآیند.]
وقتی درباره ش میخوانی و صحبت میکنی آرمانهای قشنگ-قشنگی هستند اما برای لحظه ای تصور اجرا شدنش هم مو بر تن من یکی راست میکند! وقت آن نرسیده که بفهمیم این تفکرات راهی به عالم حقیقت ندارند؟
کافیست با مطالعه مختصری در مورد مارکسیسم به این نکته برسیم که با وجود برداشتهای مختلفی که مارکسیستها از مارکسیسم دارند وجه اشتراک تمام آنها در چند خط خلاصه میشود.
«واژگونی نظام سرمایهداری از طریق انقلاب کارگران و لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و لغو کار مزدی و ایجاد جامعهای بی طبقه با مردمی آزاد و برابر و در نتیجه، پایان ازخودبیگانگی انسان»
و اما در جهان واقعی نتیجه این تفکرات میشود ، نمونه ی اسلامی آن و مجاهدین خلق، حکومت فیدل کاسترو در کوبا ، و یا صدام حسین در عراق!
روی کاغذ حرفهای قشنگتری هستند ، برابری ، مساوات ، آزادی، تفکرات ضد بورژوایی ، حمایت از کارگر و غیره ، اما در عمل منجر میشوند به شکست ارمانها، دیکتاتوری،خودکامگی ، فشار اقتصادی و خفقان اجتماعی !
اخرش شاید برسیم به نظر چرچیل که میگفت دموکراسی بدترین آیین حکومت است اما از همه ی آیین های امتحان شده بهتر ...
آدم مدام میخواند و میخواند و آخرش با خودش میگوید اگر حق انتخابی داشتم و اشتباه میکردم چه؟ به راستی با کدام هوش و منطق و درک شعوری و بی ذره ای تردید ، خودخواهانه و خون به چشم نشسته سالها قبل این آش را برای ما پختند؟ با وجدانشان چه میکنند؟
پ ن : اینا ترجیحات منه، دلیل نمیشه با مال شما یکی باشه:)
- ی الف سین
- پنجشنبه ۱۴ دی ۹۶
- ۰۱:۰۰