314


?Can you paint with all the colors of the wind

disney_songs#

 

  • ی الف سین
  • دوشنبه ۱۸ دی ۹۶

forty rules of love

داستان کتاب forty rules of love  که در ایران با نام «ملت عشق» ترجمه شده در زمان معاصر سال 2008 و 2009 در بوستون امریکا و سال های ۶۳۵ الی ۶۴۸ در قونیه در جریان است.روایت موازی از دو زندگی ،بازگویی رابطه میان شمس و مولانا در قالب رمانی امروزی و با جزئیات ساخته و پرداخته ذهن نویسنده و شرح رهایی و عشق عرفانی ، و از سویی شرح روزمرگی و زندگی زنِ میانسال امریکایی که دست خوش تغییراتی میشود و قصه‌ی دلدادگیش.

پیوندی میان شرق و غرب...

یکی از ویژگی‌های کتاب تعدد راوی‌های آن است . از شمس و مولانا  و اِللا و عزیز گرفته تا گل کویر و کیمیا ، حسن گدا، متعصب ، سلیمان مست و ... 

کتاب در پنج بخش است:

بخش اول خاک-پدیده‌ی عمیق، آرام و جامد زندگی

بخش دوم آب-پدیده‌ی سیال، جاری و متغیر زندگی

بخش سوم باد-پدیده‌ی ترک کننده و کوچنده‌ی زندگی

بخش چهارم آتش-پدیده‌ی سوزاننده، ویران کننده و نابود کننده‌ی زندگی

بخش پنجم خلاء-پدیده‌هایی که نبودنشان بر ما تاثیر میگذارد، نه بودنشان


نویسنده :الیف شافاک
#دورــ‌دنیاــ‌باــ‌کتاب‌ــ‌ترکیه‌ــ‌کتاب‌ــ‌سوم


  • ی الف سین
  • يكشنبه ۱۷ دی ۹۶

Breakfast at Tiffany's

 

گمگشتگی میان رویا و واقعیت،معصومیت در عین غوطه‌وری

 

کتاب :

هنوز گربه توی بغلش بود.«هپلی بیچاره!» این را گفت و سر گربه را خاراند.

«هپلی بیچاره‌ای که اسم هم ندارد.بعضی وقتها واقعا سخت است.همین که اسم ندارد را میگویم .اما من حق ندارم اسمی رویش بگذارم.باید صبر کنم تا مال کسی شود.ما دوتا یک روز لب رودخانه به هم برخوردیم.اصلا به هم تعلق نداریم. هم او موجود مستقلیست هم من.تا روزی که بدانم جایی را پیدا کرده‌ام که من و چیزهایش به هم تعلق داریم،نمیخواهم مالک چیزی باشم.خودم هم درست نمیدانم آنجا کجاست اما میدانم چه شکلیست»


---


لبخند زد،از آن لبخندهای غمگین و کم رمق.زیر لب گفت:«اما من چی؟»و باز لرزید.«خیلی میترسم.آره،بالاخره ترسیدم چون ممکن است تا ابد طول بکش.تا وقتی چیزی را دور نینداخته باشی،نمیفهمی مال تو بوده.قرمزهای عوضی هیچی نیستند.زن چاق هیچی نیست.اما این یکی نه،دهانم آنقدر خشک شده که اگر برای زنده ماندن لازم بود تفی بکنم، نمیتوانستم»
سوار ماشین شد و ولو شد روی صندلی.«ببخشید آقای راننده، برویم.»


صبحانه در تیفانی
ترومن کاپوتی
ترجمه بهمن دارالشفایی

 

فیلم : 
هالی گولایتلی، دختر جوانی است که در نیویورک به تنهایی زندگی می‌کند. ماجرای داستان روایتی است از  زندگی هالی دختری زیبا با سادگی معصومانه‌ و در عین حال روحی وحشی و گریزپا که انگار در مرز بین رویا و واقعیت سرگردان شده و آشناییش با نویسنده‌ای جوان باعث دگرگونی زندگی هر دوی آنها می‌شود.
داستان فیلم با ماجراهای کتاب تفاوت‌های زیادی دارد،میشود گفت فیلم بیشتر برداشتی از داستان صبحانه در تیفانی ترومن کاپوتیست.یک اثر ماندگار از سینمای کلاسیک که شاید شهرتش بیشتر از خود رمان باشد. 
همانقدر که تماشای فیلم برای دوست داران آثار کلاسیک و طرفداران آدری هیپبورن شیرین است، از خواندن کتابش هم نباید غافل ماند...
 
Breakfast at Tiffany's
1961
IMDb:7.7-10
drama/comedy
Director: Blake Edwards
... , cast: Audrey Hepburn, George Peppard 
 
دیالوگ:

پل : هالی، من عاشق تو شدم

هالی : خب که چی؟

پل : که چی؟ خیلی واضحه ، من عاشقت هستم

هالی : مردم تعلقی به همدیگه ندارن

پل : البته که دارن

هالی : من هیچوقت به هیچکس اجازه نمی دم من رو بندازه توی قفس

پل : من نمی خوام تورو توی قفس بندازم. من می خوام عاشق تو باشم

هالی : اینا هر دو یک معنی میدن

پل : نه این معنی رو نمیدن. هالی...

هالی : من نه هالی هستم و نه لولا مای. من نمی دونم کی هستم، من شبیه این گربه ای هستم که اینجاس؛ یک زوج بدون نام و شلخته. ما به هیچکس تعلق نداریم و هیچکس هم به ما تعلق نداره. ما حتی به همدیگه هم تعلق نداریم.

 
 

 

moon river

ترانه‌ای سرودهٔ جانی مرسر با آهنگسازی هنری مانچینی است که نخستین‌بار  آدری هپبورن، آن را در این سکانسی از این فیلم خواند که با استقبال روبه رو شد

 

Moon river wider than a mile
I'm crossin' you in style someday
Old dream maker, you heartbreaker
Wherever you're goin', I'm goin' your way

 


دریافت 

 بعد از آن بارها بازخوانی شدو یکی از مشهور ترین نسخه‌های آن با اجرای اندی ویلیامز است: 

دریافت
 
 

 

  • ی الف سین
  • شنبه ۱۶ دی ۹۶

۳۰۹

هرزگاهی میشینم آمار وبلاگ رو چک میکنم.عبارت جستجو شده ای که باش به اینجا رسیدن، متن‌های کپی شده،حتی اینکه از طریق کدوم وبلاگا وبلاگ من باز شده و غیره.جالبه.

این موقع ها هیچی قدر دیدن این خوشحالم نمیکنه که تو متنای کپی شده بین عبارات بی سرو تهی که نمیفهمم چرا ممکنه کسی کپیش کرده باشه، اسم فیلم یا کتابایی هست که ازشون نوشتم.فکر اینکه یکی خونده و اسمشو کپی کرده تا بره ببینه چیه اصن کلی ذوق آوره، حتی اگه قضیه به دانلود و تماشاش نرسه.

  • ی الف سین
  • پنجشنبه ۱۴ دی ۹۶

انسان کلا موجودیست سیاسی، ارسطو میگه

امروز در جمعی سوال شد که سیستم حکومتی مورد قبول هرکدام از ما کدامست ، اکثرا طالب دموکراسی بودند اما در اقلیت کسانی بودند که انتخابشان برای من جای مطالعه داشت، و آن هم تمایل به مکتب آنارشیسم بود.

 [ آنارشیسم یا اقتدارگریزی (سروری‌ستیزی) در زبان سیاسی به معنای نظامی اجتماعی و سیاسی بدون دولت، یا به طور کلی جامعه‌ای فاقد هرگونه ساختار طبقاتی یا حکومتی است. آنارشیسم، برخلاف باور عمومی، خواهان «هرج و مرج» و جامعه  نیست، بلکه همکاری داوطلبانه را درست می‌داند که بهترین شکل آن ایجاد گروه‌های خودمختار است. طبق این عقیده، نظام اقتصادی نیز در جامعه‌ای آزاد و بدون اجبار یک قدرتِ سازمان‌یافته بهتر خواهد شد و گروه‌های داوطلب می‌توانند بهتر از دولت‌های کنونی از پس وظایف آن برآیند.]

وقتی درباره ش میخوانی و صحبت میکنی آرمانهای قشنگ-قشنگی هستند اما برای لحظه ای تصور اجرا شدنش هم مو بر تن من یکی راست میکند! وقت آن نرسیده که بفهمیم این تفکرات راهی به عالم حقیقت ندارند؟

کافیست با مطالعه مختصری در مورد مارکسیسم به این نکته برسیم که با وجود برداشت‌های مختلفی که مارکسیستها  از مارکسیسم دارند وجه اشتراک تمام آنها در چند خط خلاصه میشود.

«واژگونی نظام سرمایه‌داری از طریق انقلاب کارگران و لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و لغو کار مزدی و ایجاد جامعه‌ای بی طبقه با مردمی آزاد و برابر و در نتیجه، پایان ازخودبیگانگی انسان»

و اما در جهان واقعی نتیجه این تفکرات میشود ، نمونه ی  اسلامی  آن و مجاهدین خلق، حکومت  فیدل کاسترو در کوبا ، و یا صدام حسین در عراق! 

روی کاغذ حرفهای قشنگتری هستند ، برابری ، مساوات ، آزادی، تفکرات ضد بورژوایی ، حمایت از کارگر و  غیره ، اما در عمل منجر میشوند به شکست ارمانها، دیکتاتوری،خودکامگی ، فشار اقتصادی و خفقان اجتماعی !

اخرش شاید برسیم  به نظر چرچیل که میگفت دموکراسی بدترین آیین حکومت است اما از همه ی آیین های امتحان شده بهتر ... 

  

آدم مدام میخواند و میخواند و آخرش با خودش میگوید اگر حق انتخابی داشتم و اشتباه میکردم چه؟ به راستی با کدام هوش و منطق و درک شعوری  و بی ذره ای تردید ، خودخواهانه و خون به چشم نشسته سالها قبل این آش را برای ما پختند؟ با وجدانشان چه میکنند؟

پ ن : اینا ترجیحات منه، دلیل نمیشه با مال شما یکی باشه:)

  • ی الف سین
  • پنجشنبه ۱۴ دی ۹۶

چقدر خوبه این اشمیت

ژیل-از عشق توقع داری

لیزا-آره

ژیل-در حالی که این عشقه که از تو توقع داره.تو میخوای که عشق بهت ثابت کنه که وجود داره.چه اشتباهی!

این تویی که باید ثابت کنی که اون وجود داره.

لیزا-چطوری؟

ژیل-با اعتماد کردن

پ ن : 

#دورــ‌دنیاــ‌باــ‌کتاب‌ــ‌فرانسه‌ــ کتاب دوم

  • ی الف سین
  • سه شنبه ۱۲ دی ۹۶

۳۰۴

هوپ‌لِس ترین جمله‌ی تاریخ بشریت من همونم که یه روز میخواستم دریا بشم هست.اه 


  • ی الف سین
  • سه شنبه ۱۲ دی ۹۶

۳۰۳

کجاست مردم ِ بی‌لب‌خندتون؟ که برخیزد...

#چهرازی

  • ی الف سین
  • شنبه ۹ دی ۹۶

when 400,000 men couldn't get home, so home came for them

این فیلم نه شبیه بقیه فیلمهای ژانر جنگی و شاهکارهایی مثل نجات سرباز رایان هست،نه شبیه کارهای قبلی کریستوفر نولان با فیلمنامه ای پیچیده و ماجراهایی تو در تو که با ذهن بازی میکردن.
فیلم بر اساس واقعیت است و تخیل بلند پرواز نولان بالش بسته شده، از دیالوگهای زیادی هم خبری نیست صحنه‌های اکشن آنچنانی نداره و هیچ سرباز آلمانی‌ نمایش داده نمیشه.
دانکرک فیلم خوبیه، همه عوامل دست در دست هم دادن تا کارگردان رو به هدفش برای روایت قصه‌ای شاید شاعرانه از جنگ برسونن.
راستش من شخصا ژانر جنگی رو با ماجراهای قهرمانانه و دراماتیک میپسندم و فیلمهای نولان رو با امضای تخیل‌ش پای اونها.
کمی هم از امتیاز 8.2 فیلم تعجب کردم. فیلم خیلی خوبی بود، اما برای من نه بهترین اثر نولان بود، نه بهترین فیلم از ژانر جنگی.
یه ماجراجویی بلندپروازانه‌ی خیلی خوب، روایت شاعرانه ای از جنگ...

Dunkirk
2017
8.2-10
christopher Nolan
cast: Tom Hardy,Harry Styles,Cilian Murphy,Mark Rylance,Kenneth Branagh
  • ی الف سین
  • دوشنبه ۴ دی ۹۶

۲۹۹

یک)تعاریف زیادی در زندگی بیهوده‌اند

مثل وطن

که آدم را ناخوش میکند

مثل دلتنگی و غم در کشوی اول

روی لباسی که در آن گریه کرده‌ای

-الهام اسلامی

 

دو) خراسان من از خواننده افغان خلیل یوسفی

-که آدم را ناخوش میکند-

دریافت

  • ی الف سین
  • سه شنبه ۲۸ آذر ۹۶
(ری‌رای سابق)