۲۹۴

با یه فیلم بد رو به رو نیستیم. یه فیلم متوسط با همه جزئیات متوسط دیگه.

بازی تکراری گریبان نیکی کریمی رو گرفته، کارگردان در درام بی تجربه‌س، از کادر بندیهای تکراری فیلمهای اخیر هم که خسته شدیم.

توجه و نگاه به زن  و قهرمان پروری از این قشر جامعه واقعا خوبه، اما توی همه چیز اغراق شده، آذرِ متورسوار و قهرمان فیلم هرکسی از کنارش رد میشه یه چک و لگدی بهش میزنه و اون صبور و مهربون و پرتلاشه! و مردای فیلم یا نفرت انگیزن، یا کمتر نفرت انگیز.

همین دیگه. آذر ساخته شد تا باشه، و بعد هم فراموش بشه.

  • ی الف سین
  • سه شنبه ۲۱ آذر ۹۶

291

!mother قطعاً بهترین فیلم آرنوفسکی نیست و شاید  به خاطر روایت غیر معمولش توسط خیلی‌ها پس زده بشه، اما نمیشه این رو انکار کرد که آرونفسکی به سینما برگشته تا باز هم، مخاطبش رو پس از تماشای فیلم دچار درگیری ذهنی کنه...

!mother

2017

Mystery/Thriller

IMDb:7-10

Darren Aronofsky 

cast : Jennifer Lawrence/Javier Bardem/Ed Harris/Michelle Pfeiffer 



  • ی الف سین
  • يكشنبه ۱۹ آذر ۹۶

به جهان اوِه خوش آمدید! + فیلم ضمیمه شد

مردی به نام اوِه، رمانی که رکورد فروش را شکست...

داستان روزگار پیرمردی کم حرف،سخت‌کوش و بسیار  سنتی که اعتقاد دارد همه چیز باید سرجای خودش باشد و فقط احمق‌ها به کامپیوتر اعتماد میکنند. اون سالها با قوانین سفت و سختش و همسرش که عاشقانه دوستش داشته زیسته و حالا انگار به آخر خط رسیده.

تا اینکه یک روز صبح ماشین زن باردار ایرانی و شوهر خنگش که قرار است همسایه ی او شوند کوبیده میشود به صندوق پستی‌اش و این آغاز ماجراست...

روایتی از برخورد دو جهان،برخوردی که به طنز مداوم و تاثیرگذار می‌انجامد و باعث میشود مفهوم کهن سالی و نوگرایی به شکلی دیگر برای مخاطب روایت میشود

-نوشته‌ی پشت جلد


پ ن: من واقعا از خوندنش لذت بردم، به معنای واقعی کلمه! 

پ ن ٢: #دور_دنیا_با_کتاب -سوئد-کتاب اول


 A man called Ove

2015

IMDb: 7.7-10

drama-comedy

فیلمی خوش ساخت با نماهای چشم نواز و بازی‌های راضی کننده که تماشایش اصلا خالی از لطف نیست، اما  یک عالمه جزئیات دوست داشتنی از قلم افتاده که نهایتا به این نتیجه میرسیم که باز هم حق مطلب کتاب ادا نشد.

 پیشنهاد اول من خوندن کتابش هست. 


  • ی الف سین
  • شنبه ۱۸ آذر ۹۶

قاتل اهلی از هر قاتلی خطرناکتر است ، چون او را دوست داریم

پرداختن به مسائل اجتمائی مثل پول شویی،رانت خواری،لابی گری،واردات غیر مجاز  و قهرمان‌هایی که دیالوگ‌های قشنگ میگویند اما از زبان تیز و برنده ای خبری نیست.حالا دیگر کیمیایی محتاط شده.

نقش پرویز پرستویی  منفعل است و شخصیت پردازیش جز استفاده دم دستی از مذهب چیز زیادی برای قهرمان شدن در چنته ندارد.امیر جدیدی بازیگر خوب و آینده داری است اما  شبیه شدن به بازیهای بهروز وثوقی کمی توی ذوق میزند.عشق بین پولاد کیمیایی و پگاه آهنگرانی هم در دیالوگ‌های بی سرو ته خلاصه میشود و از پرداخت عمیق به معقوله‌ی عشق خبری نیست.

فکر کنم وقتش هست که کیمیایی دست از سر فاکتور معرفت بردارد و به جای اینکه بر  نقشهای تکراری لوتی ها و داش مشتیهای فیلمهای قدیم کت و شلوار تن کند و با زندگی‌های بورژایی همان حرفهای تکراری را بزند، دست به ساختار شکنی زده و قصه های جدیدی روایت کند.

نهایتا قاتل اهلی میتواند فیلم دوست داشتنی‌ای باشد برای کسانی که شخص کاگردان برایشان محبوب است.

  • ی الف سین
  • سه شنبه ۱۴ آذر ۹۶

در بندر تهران

موج تا لب آ لب میدان آزادی می آید و بر می گردد و 

مرغان دریایی مهرآباد در پرواز

 کاش یکی شان سوارم کند 

و بر بالِ خود آرام ، آرام 

مرا با خود ببرد به هر کجا که دلش خواست

دریافت

 


داشتم فکر میکردم قبلاها بالهای صورتی و براق قشنگی داشتم،دختر آن ور شیشه‌ی پنجره شانه بالا میاندازد "خب که چی؟ پا که داری، با آنها راه برو". کفش های آهنی به پا کن و برو.

او بی تفاوت است و من اما خشمگین.خشمم را میریزم توی غذایی که میخورم،چایی که دم میکنم،خشمم را میریزم روی جزوه‌ی صنعتی،پرتابش میکنم به صورت آدمهای اطرافم،من از عمق وجودم خشمگینم.

از خودم، از خانواده‌ام ، از اویی که وجود ندارد، از استاد دانشگاه، از خانم عین که معلوم نیست با مدارکم چه کرده که نیستند و حالا کارهایم زیادتر شده،از راه‌های رفته و نرفته، از خودم، از خودم ، و «از ناتوانی این دستهای سیمانی و یاس ساده و غمناک آسمان»*، از بال صورتی و براقی که نیست.

من میخواهم پرواز کنم اما بالهایم درنمی‌آیند.خشمگینم.خ ش م گ ی ن 

 

*فروغ

  • ی الف سین
  • دوشنبه ۶ آذر ۹۶

بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم-دیوید سداریس-ترجمه پیمان خاکسار

کلمه‌ی فوبیک اگر درست استفاده شود جای خودش را دارد ولی تازگی‌ها معنایش را از دست داده چون همه اصرار دارند که ریشه‌ی بیشتر دشمنی‌ها ترس است نه نفرت! کسی برای این دو احساس متضاد تفاوتی قائل نیست.از مار میترسم، از کامپیوتر متنفرم!نفرتم سفت و سخت است و هر روز پروبالش میدهم.هیچ مشکلی با نفرتم ندارم و هیچ چیز نمیتواند نظرم را عوض کند.

از کامپیوتر بدم می‌آید برای اینکه برای خودش به اندازه ی یک ستون ثابت در نیویورک تایمز جا باز کرده.همینطور برای اینکه تبلیغات تلوزیونی به خاطر نشان دادن آدرس وب‌سایت طولانیتر شده اند.

...

من برای نفرت از کامپیوتر دلیل زیاد دارم ولی بیشتر از هرچیز به خاطر بلایی که بر سر دوست قدیمی‌ام ماشین تحریر آورده ازش بدم می‌آید.

در یک کشور دموکراتیک باید برای هر جفتشان جا باشد ولی کامپیوتر تا من را به جایی نرساند که نوار ماشین تحریر را از رشته‌های پیراهن پاره درست کنم و رنگش را هم خودم در وان حمام عمل بیاورم ول کن نیست.هدفشان این است که در موزه‌ی نوشت ابزار جایی برای آی‌بی‌ام سلکتریک دوم در کنار قلم پر و اسکنه باز کنند.

...

برایم مهم نیست میتواند کلمات را بشمرد و با فشار یک دکمه پاراگراف‌ها را مرتب کند،من کامپیوتر نمیخواهم.

برعکس صدای تق تق بی‌جانی که از برخورد انگشت با کیبورد پلاستیکی کامپیوتر بلند میشود صدای محکم و بلند ماشین تایپ به تو میگوید که واقعا داری چیزی درست میکنی.بعد از یک روز افتضاح به جای اینکه برای هیچ مجازیم غصه بخورم میتوانم سطل کاغذ باطله‌ام را نگاه کنم و به خودم بگویم اگر شکست خوردم دست کم چند درخت را با خودم پایین آوردم.

  • ی الف سین
  • پنجشنبه ۲۵ آبان ۹۶

278

چی میبینم؟

مانی پولهایی را که باید به رئیس گانگسترش برساند از دست داده،از لولا کمک میخواهد و  او 20 دقیقه وقت دارد : یا صدهزار مارک یا مرگ. 

لولا شروع به دویدن می کند و ما در سه سناریوی مختلف، شاهد تلاش او برای رهایی مانی و مصمم تر شدنش برای رسیدن به هدف هستیم.

حرف اصلی این فیلم تاثیر زمان و ثانیه ها در سرنوشت و زندگی انسانها و اتفاقاتی که از سر میگذرانیم است.نگاه کردن به تقدم  تاخر رویدادها، وقتی تفاوتش به مرگ و زندگی میرسد و نفس را در سینه حبس میکند. 

فیلمی که از نوع شروعش،تا حرکت دوربین، گره خوردنش با انیمیشن را میشود تفسیر کرد،شاید هرکس با دید خود:

انسان محوری، یا سرنوشت ؟

شاید هم مخلوطی از هر دو.

run lola run

1998

IMDb: 7.7-10

germany


 


چی گوش میدم؟
 
دریافت
 
All of these lines across my face
Tell you the story of who I am
So many stories of where I've been
And how I got to where I am
But these stories don't mean anything
When you've got no one to tell them to
 

 

  • ی الف سین
  • چهارشنبه ۲۴ آبان ۹۶

از رازهای بزرگسالی

۱- مردم آنقدرها که فکر میکنی متوجه اشتباهاتت نمیشوند

۲-اگر هر روز کار کوچکی انجام بدهی، میتوانی کارهای زیادی را تمام کنی

۳-اب و صابون بیشتر لکه ها را از بین میبرد

۴-کاری که هر روز انجام میدهی مهمتر از  کاریست که گاهی اوقات انجام میدهی.

۵-نگذار کمال، دشمن خوبی باشد!

۶-اگر شکست نمیخوری معلوم است به اندازه‌ی کافی تلاش نمیکنی.

۷-شادی همیشه تو را شاد نمیکند.



از کتاب پروژه‌ی شادی -گریچن رابینز

  • ی الف سین
  • دوشنبه ۲۲ آبان ۹۶

ما، زخمی رویاهای رفته به بادیم

 

  • ی الف سین
  • جمعه ۱۹ آبان ۹۶

برای راندن کشتی جهان از تمام بندرها دوری میکنم

dead poets society-1989

  • ی الف سین
  • جمعه ۱۹ آبان ۹۶
(ری‌رای سابق)