۱۴ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

!He-e-e-e-er's Johnnie

جک که مسئولیت مراقبت از یک هتل کوهستانی که در فصل زمستان به دلیل شرایط آب و هوایی تعطیل میشود را بر عهده گرفته به همراه همسر و فرزندش برای گذراندن زمستان و تمرکز برای نوشتن داستان جدید در آرامش به آنجا میرود.

فضای وهم آلود و تنهایی او را دچار جنون میکند.در ادامه‌ی این اختلالات جک که سلامت روانی خود را از دست داده قصد جان همسر و فرزندش را میکند.

فیلمی در ژانر وحشت به کارگردانی استنلی کوبریک و بر اساس داستانی از استیون کینگ.


جایی خوندم "بازیگر خردسال فیلم که در هفت سالگی در این فیلم بازی کرده بود تا ۱۲ سالگی نفهمید که در فیلمی ترسناک بازی کرده‌ است. کوبریک حس مسئولیت شدیدی در این خصوص احساس می‌کرد و بدین لحاظ این امر را از کودک هنرمند پنهان نگه داشت تا به روحیه او لطمه‌ای وارد نگردد."

من فکرم مشغول این شده که خب این حرکات غیر طبیعی و دیالوگهای فیلم رو با چه داستانی برای بچه جا انداختن که با صدایی که گرفته شده و حالت چشمای غیرعادی در حالی که چاقوی بزرگی رو دست گرفته چیزی رو زمزمه میکنه و روی در با رژ لب قرمز مینویسه.

The shining

1980

imDb:8.4-10


  • ی الف سین
  • چهارشنبه ۵ مهر ۹۶

پایان یک رویا

داستان به کما رفتن کریستین شهروند نمونه جمهوری دموکراتیک آلمان و طرفدار نظام سوسیالیسم در جریان یک تظاهرات خیابانی زمانی که پسر جوانش را در بین تظاهرکنندگان علیه نظام و آرمان‌هایش میبیند! 

کریستین ۸ ماه بعد زمانی به هوش می‌‌آید که دیوار برلین فرو ریخته،و آلمان دچار تحولات عظیم سیاسی اجتمائی شده.

و بعد از آن  ماجراهای فیلم پیرامون تلاش‌های پسرش الکساندر میگردد که برای حفظ مادر آسیب دیده و رنجور خود از هیچ تلاشی مضایقه نمیکند تا در اتاق چند متری آنها آب از آب تکان نخورده باشد.نه  دیواری فرو ریخته  و نه آرمانهای حزب شکست خورده...

قصه‌ی محبت پسر به مادر که تلاش برای محافظت از او صحنه‌های کمدی جالبی را خلق میکند،از ضبط برنامه‌ها و اخبار دروغی در مورد موفقیت‌های جمهوری دموکراتیک آلمان، تا گشتن در زباله‌های برای پیدا کردن شیشه‌های اجناس تولید ملی که دیگر در هجوم کالاهای پر زرق و برق اروپایی جایی نداشتند...

Goodbye Lenin

comedy-drama

2003

imDb:7.7-10

  • ی الف سین
  • دوشنبه ۳ مهر ۹۶

یکشنبه‌ی غم‌انگیز

ملودرامی عاشقانه، روایتی از مثلث عشقی ،زنی زیبا، همراه با موسیقی پس زمینه و نهایتا پیدا شدن سروکله‌ی سرباز‌های نازی.

داستان در رستورانی در شهر بوداپست اتفاق می‌افتاد.رستورانی که اول به خاطر استیک‌های فوق العاده‌ش معروف بود و بعدتر با استخدام پیانیستی جوان وارد فضای تازه ای میشود.
ماجرا از جایی پیچیده میشود که آندراس برای تولد زن محبوبش آهنگی مینویسد و اجرا میکند که به سرعت در کل اروپا مشهور میشود... یکشنبه‌ی غم انگیز
 و بعد از آن شروع خودکشی‌های پشت سر هم که در همه‌ی آن‌ها رد پای این آهنگ جا مانده.
فیلم عاشقانه ای که ناگهان تبدیل به تراژدی میشود و در نهایت هم با یک پایان ایده آل داستان به آخر میرسد.
 
 
دریافت
 
 
+آهنگ عجیبیه.انگار یه چیزی داره میگه که تو نمیخوای بشنوی!
- اما ته دلت میدونی حرفش، حقیقت محضه...
 
(gloomy sunday(1999
imDb:7.9-10
کارگردان :Rolf Schübel
 

?based on true story

متن از اینترنت، بعد از تطابق با ویکی پدیا:

 

رزو سرس (RezsőSeress) موسیقی دان مجارستانی بود که در سال 1932به خواست دوستش لازلو خاور برای ترانه ای که او چندی بعد از ترک شدن از سوی نامزدش سروده بود آهنگی بسازد.

یأسی که آهنگ سرس القا می کرد باعث شد مدت ها طول بکشد تا ناشری انتشار این آهنگ را قبول کند. 

 

با این حال در آخر، سال 1935 بود که اولین نسخه  اورجینال این آهنگ با صدای «پال کالمر» در مجارستان ضبط شد و بزودی در این کشور به آهنگی پر طرفدار تبدیل شد. چیزی نگذشت که نام این آهنگ با تعداد زیادی خودکشی پیوند خورد.
اولین بار پلیس بوداپست فوریه 1936هنگام تحقیق روی پرونده خودکشی کفاشی به نام جوزف کلر متوجه شدند که او به جای وصیتنامه یا متنی که دلیل خودکشی اش را توضیح دهد، کاغذی با چند بیت شعر از یکشنبه غم انگیز به جا گذاشته.
پس از آن خودکشی‌های دیگری در مجارستان اتفاق افتاد که در تمامآنها رد پای یکشنبه غمگین وجود داشت.
با مشهور شدن آهنگ در اروپا، خودکشی های مرتبط با آن نیز به خارج از مرزهای مجارستان سرایت کرد. 
 
رزو سرس  در ژانویه 1968 از پنجره آپارتمانش در بوداپست پایین پرید،زنده ماند با این حال در بیمارستان بوسیله سیم برق به زندگی خود پایان داد. 
فردای مرگ سرس، روزنامه نیویورک تایمز نوشت:
«روز گذشته  رزو سرس سازنده آهنگ مشهور «یکشنبه غم انگیز» به زندگی خود خاتمه داد. دیروز یکشنبه بود.»
 
نسخه‌ی اوجینال :
 
 
دریافت

این رویا صبح یکشنبه را تعقیب می کند

ارابه ی غمم بی تو باز می گردد

بعد از ان یکشنبه ها

همیشه غمگینند

...


 
  • ی الف سین
  • شنبه ۱ مهر ۹۶

The white ribbon

داستان فیلم:

ماجرا در یکی از روستاهای آلمان سالها قبل از جنگ اتفاق میافتد.راوی داستان صدای لرزان و گرفته ای است که نشان از کهولت سنش دارد و زمانی معلم ده بود و حالا ماجرا از دید او روایت میشود.

داستان از اتفاقاتی شروع میشود که یکی یکی باعث وحشت اهالی ده میشود.

ربان سفید؟

نام اثر برمیگردد به سکانسی از فیلم که در آن کشیش دِه ربان‌های سفیدی به گیسوان دخترانش و بازوی پسران میبندد و میگوید سفید رنگ معصومیت است و این ربان‌ها نشانه‌ای برای آنهاست تا پاکی و معصومیت خود را فراموش نکنند. اما در طی فیلم بیننده خواهد فهمید که ربان سفید، نه نشانه‌ی معصومیت که برعکس نمادی برای نمایش معصومیت از دست رفته است.

در تمام طول فیلم شاهد درستکاری ظاهری،رفتار‌های احترام آمیز و اصول تربیتی سختی هستیم که هیچ ربطی به درستی تربیت و رفتارهای موجه بین فرزندان و خانواده ندارد.

کودکان  با ناملایمتی‌ها و بی عاطفگی‌ها روبه‌رو هستند.از تربیت‌های سختگیرانه، ترس‌ها و تهدیدهای دینی از شیطان و هواهای نفسانی ، تا آزارهای جنسی نسبت به زنان - حتی از سوی پدر به دختر خودش-.

رفتار‌های تاثیرگذاری که بعدها با گذر زمان و بزرگ شدن کودکان در چنین فضایی به سوال همه‌ی ما جواب میدهد که چرا و چطور یک نسل به پیروی از هیتلر و جنایت‌هایش برخاستند!

نمایش از دست رفتن معصومیت جامعه‌ و شکل گیری هویت سربازان خط مقدم ارتش نازی.

×

برنده‌ی جایزه ی نخل طلای کن سال 2009 

برنده‌ی جایزه ی بهترین فیلم خارجی جشنواره گلدن گلوب سال 2009 

بهترین فیلم سال اروپا2009

و زمانی که فیلم با وجود نامزد  بودن در بهترین فیلم خارجی در جشنواره اسکار برنده نشد، خیلی‌ها عقیده داشتند که شاید داوران جشنواره اصلا این فیلم را تا پایان تماشا نکرده بودند.

×

ایده‌ی فیلم را اولریش موئه(بازیگر فیلم زندگی دیگران) به هانکه داده بود اما خودش پیش از آغاز پروژه‌ی فیلمبرداری درگذشت.

هانکه برای ساخت این فیلم ده سال زمان صرف کرد و برای انتخاب بازیگر از حرفه‌ای های تئاتر بهره برد

×

نویسنده و کاگردان : Michael Haneke

2009

imDb: 7.8-10

  • ی الف سین
  • شنبه ۱ مهر ۹۶
(ری‌رای سابق)