۱۱ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم-دیوید سداریس-ترجمه پیمان خاکسار

کلمه‌ی فوبیک اگر درست استفاده شود جای خودش را دارد ولی تازگی‌ها معنایش را از دست داده چون همه اصرار دارند که ریشه‌ی بیشتر دشمنی‌ها ترس است نه نفرت! کسی برای این دو احساس متضاد تفاوتی قائل نیست.از مار میترسم، از کامپیوتر متنفرم!نفرتم سفت و سخت است و هر روز پروبالش میدهم.هیچ مشکلی با نفرتم ندارم و هیچ چیز نمیتواند نظرم را عوض کند.

از کامپیوتر بدم می‌آید برای اینکه برای خودش به اندازه ی یک ستون ثابت در نیویورک تایمز جا باز کرده.همینطور برای اینکه تبلیغات تلوزیونی به خاطر نشان دادن آدرس وب‌سایت طولانیتر شده اند.

...

من برای نفرت از کامپیوتر دلیل زیاد دارم ولی بیشتر از هرچیز به خاطر بلایی که بر سر دوست قدیمی‌ام ماشین تحریر آورده ازش بدم می‌آید.

در یک کشور دموکراتیک باید برای هر جفتشان جا باشد ولی کامپیوتر تا من را به جایی نرساند که نوار ماشین تحریر را از رشته‌های پیراهن پاره درست کنم و رنگش را هم خودم در وان حمام عمل بیاورم ول کن نیست.هدفشان این است که در موزه‌ی نوشت ابزار جایی برای آی‌بی‌ام سلکتریک دوم در کنار قلم پر و اسکنه باز کنند.

...

برایم مهم نیست میتواند کلمات را بشمرد و با فشار یک دکمه پاراگراف‌ها را مرتب کند،من کامپیوتر نمیخواهم.

برعکس صدای تق تق بی‌جانی که از برخورد انگشت با کیبورد پلاستیکی کامپیوتر بلند میشود صدای محکم و بلند ماشین تایپ به تو میگوید که واقعا داری چیزی درست میکنی.بعد از یک روز افتضاح به جای اینکه برای هیچ مجازیم غصه بخورم میتوانم سطل کاغذ باطله‌ام را نگاه کنم و به خودم بگویم اگر شکست خوردم دست کم چند درخت را با خودم پایین آوردم.

  • ی الف سین
  • پنجشنبه ۲۵ آبان ۹۶

278

چی میبینم؟

مانی پولهایی را که باید به رئیس گانگسترش برساند از دست داده،از لولا کمک میخواهد و  او 20 دقیقه وقت دارد : یا صدهزار مارک یا مرگ. 

لولا شروع به دویدن می کند و ما در سه سناریوی مختلف، شاهد تلاش او برای رهایی مانی و مصمم تر شدنش برای رسیدن به هدف هستیم.

حرف اصلی این فیلم تاثیر زمان و ثانیه ها در سرنوشت و زندگی انسانها و اتفاقاتی که از سر میگذرانیم است.نگاه کردن به تقدم  تاخر رویدادها، وقتی تفاوتش به مرگ و زندگی میرسد و نفس را در سینه حبس میکند. 

فیلمی که از نوع شروعش،تا حرکت دوربین، گره خوردنش با انیمیشن را میشود تفسیر کرد،شاید هرکس با دید خود:

انسان محوری، یا سرنوشت ؟

شاید هم مخلوطی از هر دو.

run lola run

1998

IMDb: 7.7-10

germany


 


چی گوش میدم؟
 
دریافت
 
All of these lines across my face
Tell you the story of who I am
So many stories of where I've been
And how I got to where I am
But these stories don't mean anything
When you've got no one to tell them to
 

 

  • ی الف سین
  • چهارشنبه ۲۴ آبان ۹۶

از رازهای بزرگسالی

۱- مردم آنقدرها که فکر میکنی متوجه اشتباهاتت نمیشوند

۲-اگر هر روز کار کوچکی انجام بدهی، میتوانی کارهای زیادی را تمام کنی

۳-اب و صابون بیشتر لکه ها را از بین میبرد

۴-کاری که هر روز انجام میدهی مهمتر از  کاریست که گاهی اوقات انجام میدهی.

۵-نگذار کمال، دشمن خوبی باشد!

۶-اگر شکست نمیخوری معلوم است به اندازه‌ی کافی تلاش نمیکنی.

۷-شادی همیشه تو را شاد نمیکند.



از کتاب پروژه‌ی شادی -گریچن رابینز

  • ی الف سین
  • دوشنبه ۲۲ آبان ۹۶

ما، زخمی رویاهای رفته به بادیم

 

  • ی الف سین
  • جمعه ۱۹ آبان ۹۶

برای راندن کشتی جهان از تمام بندرها دوری میکنم

dead poets society-1989

  • ی الف سین
  • جمعه ۱۹ آبان ۹۶

۲۶۷

I’d rather be a hammer than a nail

I’d rather be a hammer than a nail

I’d rather be a hammer than a nail

I’d rather be a hammer than a nail

I’d rather be a hammer than a nail

 
+اینکه گاهی تصمیمای بدی بگیریم، معنیش این نیست که آدم بدی هستیم.
 
 
 
+ آقامون کوین اسپیسی هم ما رو بهت زده کرد.داریوشم بیاد بگه هنوز معتاده خیالمون راحت شه دیگه. ای روزگار جفا پیشه! 
 
پ ن: داشتم گزارش کپی‌برداری‌ها رو میخوندم ۹۰%شون اسم فیلما و موزیکا بودن! کیفور کننده س ! مرسی :))
 
  • ی الف سین
  • جمعه ۱۲ آبان ۹۶

۲۶۶

?Mommy, can I go out and kill tonight

دریافت

  • ی الف سین
  • دوشنبه ۸ آبان ۹۶

264

Forget what we're told

Before we get too old

Show me a garden

That's bursting into life

Let's waste time

*Chasing cars


دریافت

*  یه ضرب المثل هست که میگه تو  مثل سگی هستی که داره یه ماشین رو تعقیب میکنه و بهش نمی‌رسی و حتی اگر هم برسی نمیدونی باهاش چی کار کنی!

so, let's waste time 

before we get too old

 :)

  • ی الف سین
  • شنبه ۶ آبان ۹۶

یه زندگی ایده‌آل، یه دروغ ایده‌آله!

Big little lies

IMDb: 8.6-10

2017

Reese Witherspoon, Nicole Kidman, Shailene Woodley

Laura Dern,Alexander Skarsgård,Adam Scott,James Tupper

یک مینی سریال فوق العاده از شبکه‌ی HBO ،اقتباس شده از رمانی به همین نام با شعار یک زندگی ایده‌آل،یک دروغ ایده‌آله.

اثری منجسم و پیچیده‌ که توانایی زیادی در همراه کردن بیننده دارد.

 پردازش به تمام وجهه‌های درونی و احساسی انسان و ضعف و قوت ها،زیبایی‌ها و زشتی و اشتباهاتی که بین تمام قشر‌ها یکسان است و فرقی نمیکند که فیلم با نمایش زندگی مادرانی خوش پوش که فرزندانشان را در روز اول مدرسه همراهی میکنند، غیبت میکنند، پشت چشم نازک میکنند و با دوستانشان همدیگر را زیر نظر گرفته، پنهانی خط و نشان میکشند و بعد از آن در کافه‌های گرم ساحل با دوستانشان قهوه میخورند و گپ میزنند شروع شود ، باز هم شما با آن‌ها احساس نزدیکی میکنید ، چون زیر پوست خوشبخت و خوشحالشان آن آها هم افسرده، ناراضی، مضطرب و در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلات زناشویی، فرزندان، تنهایی و بحران‌های میانسالی ... هستند.

در ابتدای سریال ماجراها به حل کردن معمای یک قتل مرموز گره خورده که تا پایان سریال رازش برملا نخواهد شد و تا آن موقع ما با دنیای درونی تک تک شخصیت‌ها  از نزدیک آشنا خواهیم شد... 

+اینهمه بازیگر خوب کنار هم؟ ^ـ^

  • ی الف سین
  • جمعه ۵ آبان ۹۶

خانه دختر ، اسپویل

امروز بعد از اینکه عصبانیتم از زمان دیدن فیلم از بین رفت نشستم و نقدای فیلم رو خوندم. 

فیلم درمورد دختریه که شب قبل از عروسیش به دوستاش اطلاع میدن که عروسی به خاطر مرگ عروس بهم خورده. و بعد شاهد تلاش دو دوست(پگاه آهنگرانی-باران کوثری) برای فهمیدن چند و چون مرگ دوستشون میشیم. 

فرداش میرن خونه‌ی دختر رو پیدا میکنن، پدری که رفتار عجیبی داره، و خواهری که ترس و نگرانی رو میشه از حرکاتش دید اما حرفی به میون نمیاد. از اسم فیلم شاید بشه حدس زد که علت مرگ هرچی هست شاید باید در اتفاقاتی توی همون خونه افتاده جستجوش کرد.

بازی حامد بهداد هم در نقش نامزد دختر خوبه، و تا اخر فیلم این شک رو بوجود میاره که ایا مرگ سمیرا زیر سر اونه یا لااقل از راز مرگ خبر داره یا نه. 

تو یه صحنه‌هایی از فیلم نشون میده که خواهر عروس با فرستادن ایمیل و اس ام اس بعد از مرگ خواهرش سعی داره به دوستاش یه سری کد رو نشون بده، و دو تا دوست بعد از مدتی از فیلم حذف میشن.بهار به شهرستان برمیگرده ولی حذف شدن ناگهانی دوست دیگه که اتفاقا باهوش تر و کنجکاو تر به نظر میرسه خیلی چیزا رو ناتمام میذاره. 

و در نهایت فیلم با فلش بک سمت دیگه ای از داستان رو نشون میده و اتفاقاتی که به سمیرا گذشت قبل از مرگش. سمیرا وقت ارایشگاه داره، ولی ناگهان متوجه میشه که خواهر و مادر همسرش هم میخوان همراهش بیان، اما بیخبر اون رو به مطب پزشک زنان میبرن و ازش میخوان معاینه بشه تا گواهی بکارت بگیره. سمیرا که شکه شده سعی میکنه با نامزدش تماس بگیره و نهایتا از مطب فرار میکنه. 

و انتهای فیلم هم پسر که از ماجرا خبر نداشت با خانواده ش دعوا میکنه و داره توی خیابونا دنبال سمیرا میگرده که میبینه تصادف کرده.

البته از صحنه‌ی تصادف هم چیزی نشون داده نمیشه، جز قیافه‌ی شکه شده حامد بهداد و هجوم مردم. توی نقدا از خودکشی سمیرا گفته بودن و من متوجه نشدم از کدوم کد و نشونه به این نتیجه رسیدن.

فیلم پر از پرونده‌های باز شده و اتفاقات مبهمه.پدر سمیرا از همون ابتدا سعی میکنه مرگ دخترش رو مخفی کنه و تلاشی برای حل شدن ابهامات مرگ دخترش نمیکنه  و با خوندن نقد‌ها دیدم که اکثریت باور دارن که از همین رفتارها میشه به این نتیجه رسید که سمیرا قربانی تجاوز از سوی پدرش بوده و از سینمای ممیزی ایران انتظار واضح تر از این بیان شدن رو نمیشه داشت! 


مسعود فراستی: فیلم روی هواست و هرکسی حدسی میزند.این که نشد فیلم.این که نمیشود که نمیشود آن را چی را؟گفت که نشد حرف ! 

:))))


مهراد اصفهانی:

خانۀ دختر به استناد سوژۀ نادرش و این‌که خیلی‌ کم پیش می‌آید چنین اتفاقی رخ بدهد و برطبق آن‌چه می‌بینیم، فیلم ضعیفی است و در عین‌ حال جسورانه؛ از حیث مطرح‌کردن چنین موضوعی (البته اگر به وضوح بیان می‌شد). متأسفانه اما چیزی که می‌بینیم، فرسنگ‌ها باچیزی که بوده فاصله داشته و به‌‌واقع اثری بی‌خاصیت ، بی‌سر و ته ، شلخته و پر از ابهام است. نه صاحب اثر می‌فهمد چه تحویل داده و نه مخاطب می‌فهمد چه تحویل گرفته است 



  • ی الف سین
  • پنجشنبه ۴ آبان ۹۶
(ری‌رای سابق)