آلیس-لطف میکنی به من بگویی کدام طرفی بروم؟

گربه+کاملا بستگی دارد به اینکه کجا بخواهی بروی.

-کجایش خیلی مهم نیست...

+پس کدام طرفش هم مهم نیست!

آلیس توضیح داد:فقط به یک جایی برسم.

گربه گفت:از هر طرف بروی حتما به یک جایی میرسی.

آلیس که مجبور بود منطق قضیه را بپذیرد سوال دیگر مطرح کرد.«این طرف‌ها چه جور کسانی زندگی میکنند؟»

+این طرف-گربه با پنجه‌ی راست جهت را نشان داد-یک کلاه فروش زندگی میکند و آن طرف-با پنجه‌ی چپ جهت مقابل را نشان داد-خرگوش فروردینی.فرق نمیکند سراغ کدام یکی بروی چون هر دو دیوانه‌اند.

آلیس گفت: دوست ندارم بروم سراغ دیوانه‌ها.

گربه گفت:چاره‌ای نداری.اینجا همه دیوانه‌ایم.من دیوانه‌ام، تو دیوانه‌ای.

+آلیس در سرزمین عجایب-لوییس کارول-ترجمه‌ی زویا پیرزاد


چارلز لوتویج داجسن  که در دنیای ادبیات به اسم لوییس کارول میشناسنش استاد ریاضیات دانشگاه آکسفورد بود که به پیشنهاد آلیس دوست کوچکش تصمیم گرفت قصه‌ی فی‌البداهه‌ای که براش تعریف کرده بود رو بنویسه.

قصه‌ای که برای آلیس نوشته شده بود نهایتا چاپ شد و بین بچه‌ها و بزرگترها طرفدارای زیادی پیدا کرد. یکی از معروف‌ترین شیفتگان این کتاب ملکه ویکتوریا بود که گفته میشه بعد از خوندن کتاب آلیس در سرزمین عجایب میخواد تا بقیه‌ی اثار نویسنده رو براش تهیه کنن ، منتها کتاب‌های قبلی نویسنده همه از جبر و حساب استدلالی و ... بود.

ویرجینیا وولف در مورد این کتاب گفته بود: لوییس کارول کاری کرد که هیچکس موفق به انجامش نشده بود.به دنیای کودکی برگشت و از نو خلقش کرد.آلیس در سرزمین عجایب کتابی برای کودکان نیست.کتابی است که همه‌ ما در آن به دنیای کودکی بازمیگردیم.»


+خوندنش تجربه‌ی لذت بخشی بود...