یک)تعاریف زیادی در زندگی بیهودهاند
مثل وطن
که آدم را ناخوش میکند
مثل دلتنگی و غم در کشوی اول
روی لباسی که در آن گریه کردهای
-الهام اسلامی
دو) خراسان من از خواننده افغان خلیل یوسفی
-که آدم را ناخوش میکند-
- ی الف سین
- سه شنبه ۲۸ آذر ۹۶
یک)تعاریف زیادی در زندگی بیهودهاند
مثل وطن
که آدم را ناخوش میکند
مثل دلتنگی و غم در کشوی اول
روی لباسی که در آن گریه کردهای
-الهام اسلامی
دو) خراسان من از خواننده افغان خلیل یوسفی
-که آدم را ناخوش میکند-
با یه فیلم بد رو به رو نیستیم. یه فیلم متوسط با همه جزئیات متوسط دیگه.
بازی تکراری گریبان نیکی کریمی رو گرفته، کارگردان در درام بی تجربهس، از کادر بندیهای تکراری فیلمهای اخیر هم که خسته شدیم.
توجه و نگاه به زن و قهرمان پروری از این قشر جامعه واقعا خوبه، اما توی همه چیز اغراق شده، آذرِ متورسوار و قهرمان فیلم هرکسی از کنارش رد میشه یه چک و لگدی بهش میزنه و اون صبور و مهربون و پرتلاشه! و مردای فیلم یا نفرت انگیزن، یا کمتر نفرت انگیز.
همین دیگه. آذر ساخته شد تا باشه، و بعد هم فراموش بشه.
!mother قطعاً بهترین فیلم آرنوفسکی نیست و شاید به خاطر روایت غیر معمولش توسط خیلیها پس زده بشه، اما نمیشه این رو انکار کرد که آرونفسکی به سینما برگشته تا باز هم، مخاطبش رو پس از تماشای فیلم دچار درگیری ذهنی کنه...
!mother
2017
Mystery/Thriller
IMDb:7-10
Darren Aronofsky
cast : Jennifer Lawrence/Javier Bardem/Ed Harris/Michelle Pfeiffer
مردی به نام اوِه، رمانی که رکورد فروش را شکست...
داستان روزگار پیرمردی کم حرف،سختکوش و بسیار سنتی که اعتقاد دارد همه چیز باید سرجای خودش باشد و فقط احمقها به کامپیوتر اعتماد میکنند. اون سالها با قوانین سفت و سختش و همسرش که عاشقانه دوستش داشته زیسته و حالا انگار به آخر خط رسیده.
تا اینکه یک روز صبح ماشین زن باردار ایرانی و شوهر خنگش که قرار است همسایه ی او شوند کوبیده میشود به صندوق پستیاش و این آغاز ماجراست...
روایتی از برخورد دو جهان،برخوردی که به طنز مداوم و تاثیرگذار میانجامد و باعث میشود مفهوم کهن سالی و نوگرایی به شکلی دیگر برای مخاطب روایت میشود
-نوشتهی پشت جلد
پ ن: من واقعا از خوندنش لذت بردم، به معنای واقعی کلمه!
پ ن ٢: #دور_دنیا_با_کتاب -سوئد-کتاب اول
A man called Ove
2015
IMDb: 7.7-10
drama-comedy
فیلمی خوش ساخت با نماهای چشم نواز و بازیهای راضی کننده که تماشایش اصلا خالی از لطف نیست، اما یک عالمه جزئیات دوست داشتنی از قلم افتاده که نهایتا به این نتیجه میرسیم که باز هم حق مطلب کتاب ادا نشد.
پیشنهاد اول من خوندن کتابش هست.
پرداختن به مسائل اجتمائی مثل پول شویی،رانت خواری،لابی گری،واردات غیر مجاز و قهرمانهایی که دیالوگهای قشنگ میگویند اما از زبان تیز و برنده ای خبری نیست.حالا دیگر کیمیایی محتاط شده.
نقش پرویز پرستویی منفعل است و شخصیت پردازیش جز استفاده دم دستی از مذهب چیز زیادی برای قهرمان شدن در چنته ندارد.امیر جدیدی بازیگر خوب و آینده داری است اما شبیه شدن به بازیهای بهروز وثوقی کمی توی ذوق میزند.عشق بین پولاد کیمیایی و پگاه آهنگرانی هم در دیالوگهای بی سرو ته خلاصه میشود و از پرداخت عمیق به معقولهی عشق خبری نیست.
فکر کنم وقتش هست که کیمیایی دست از سر فاکتور معرفت بردارد و به جای اینکه بر نقشهای تکراری لوتی ها و داش مشتیهای فیلمهای قدیم کت و شلوار تن کند و با زندگیهای بورژایی همان حرفهای تکراری را بزند، دست به ساختار شکنی زده و قصه های جدیدی روایت کند.
نهایتا قاتل اهلی میتواند فیلم دوست داشتنیای باشد برای کسانی که شخص کاگردان برایشان محبوب است.
موج تا لب آ لب میدان آزادی می آید و بر می گردد و
مرغان دریایی مهرآباد در پرواز
کاش یکی شان سوارم کند
و بر بالِ خود آرام ، آرام
مرا با خود ببرد به هر کجا که دلش خواست
داشتم فکر میکردم قبلاها بالهای صورتی و براق قشنگی داشتم،دختر آن ور شیشهی پنجره شانه بالا میاندازد "خب که چی؟ پا که داری، با آنها راه برو". کفش های آهنی به پا کن و برو.
او بی تفاوت است و من اما خشمگین.خشمم را میریزم توی غذایی که میخورم،چایی که دم میکنم،خشمم را میریزم روی جزوهی صنعتی،پرتابش میکنم به صورت آدمهای اطرافم،من از عمق وجودم خشمگینم.
از خودم، از خانوادهام ، از اویی که وجود ندارد، از استاد دانشگاه، از خانم عین که معلوم نیست با مدارکم چه کرده که نیستند و حالا کارهایم زیادتر شده،از راههای رفته و نرفته، از خودم، از خودم ، و «از ناتوانی این دستهای سیمانی و یاس ساده و غمناک آسمان»*، از بال صورتی و براقی که نیست.
من میخواهم پرواز کنم اما بالهایم درنمیآیند.خشمگینم.خ ش م گ ی ن
*فروغ