۴۹ مطلب با موضوع «#فیلم» ثبت شده است

زرد- خفه‌گی

 خفه‌گی

 من دوستش داشتم،نورپردازی،طراحی صحنه و لباس، بازی کنترل شده‌ی نوید محمد زاده ، و بازی موثر شخصیت‌های مکمل فیلم مثل ماهایا پطروسیان و پولاد کیمیایی ... اما غافلگیر کننده تر از همه حضور الناز شاکر دوست با گریم عجیب و بازی خیلی خوب که درش اثری از "من یه دختر خوشگلم،همین برای هنرپیشه بودن کافیه" نیست، حتی فن بیانش هم تغییر کرده بود و به نظرم این یکی از اون فیلمایی هست که شاکردوست میتونه باش از کارنامه هنری خودش دفاع کنه.

یه درام روانشناسانه و نسبتا غافلگیر کننده که وسط این درام زدگی خسته کننده سینمای ایران توی زمستونِ نمیدونم کجا اتفاق میافته، کمی مرموز و رعب آور. 

+زرد

فیلم با نمایش دادن چند جوان و خوشی‌هاشون از سفر کاریشون به ایتالیا شروع میشه و همه چیز اینقدر خوب و خوشه که از همون اول میشه وقوع یه بحران رو پیش بینی کرد.

میشه گفت فیلمی در سبک سینمای فرهادی،اما نه اونقدر موفق و نه فراموش نشدنی. 

از بهرام رادان بعد از بازیش توی بارکد انتظار  بیشتری داشتم، ساره بیات انگار نقش براش جا نیافتاده بود،دنیایی کاملا متفاوت ولی همون بازیِ سریال عاشقانه، بهاره کیان افشار هم همینطور. 

فیلم میتونست خیلی بهتر باشه اما طبق معمول از هر سرنخ، روایت و سکانس‌هایی که میتونست جذابیت فیلم رو بالا ببره سرسری گذشتن. 

برای من تنها ویژگی مثبت فیلم پرداختن به بحث اهدا عضو بود. 

  • ی الف سین
  • جمعه ۲۸ مهر ۹۶

251

این سریالی که دارم میبینم اینقدر اصطلاحات پزشکیش زیاده که بدون زیرنویس کارم راه نمیافته. بعد این فصل جدید زیرنویسش اینجوریه که در تمام طول فیلم واست مینویسه :

صدای بسته شدن در/گریه میکنه/سرفه/آه کشید/صدای خنده! 

:| به خدا اینا تو کل جهان مفاهیم مشترکی هستن!

-صدای روشن شدن ریش تراش-_-

grey's Anatomy


  • ی الف سین
  • سه شنبه ۱۸ مهر ۹۶

ملی و راه‌های نرفته‌اش

یعنی تصور اینکه هنوز دنیایی هست که دخترش تصورش از ازدواج اینه که غذا درست میکنه منتظر شوهرش میمونه تا با هم تلویزیون تماشا کنن و بره باش پارک و سینما و بعد با آدمی آشنا شه که تو قرار ملاقات گوشی‌ش رو یواشکی چک کنه، یا بارها نشونه هایی از مازوخیسم روانی از خودش نشون بده که فلانی داره نگات میکنه،دوست دارم خنده هات مال من باشه، چه معنی داره دختر دستش تو جیب خودش باشه و بعد دختر هم با توجیه اینکه اخه دوستت دارم، اخه تو عشق منی خوش ندارم جز من کسی ببینه تو رو ، این صحبتا نیشش تا بناگوش باز شه و احساس خوشبختی کنه، به شدت اعصابمو خورد کرد 

این زندگیا شاید از دنیای خیلیامون دور باشه اما هنوز توی جامعه وجود داره، خانواده‌های سخت گیر که باعث میشن دخترشون برای فرار از محیط خونواده و بدست گرفتن کنترل زندگیش، یا حتی تجربه‌ی تفریح‌های ساده اما ممنوع و با وجود سالها بی محبتی و بی تفاوتی ، با دیدن اولین علاقه‌های خرکی و غیر خرکی از یه مرد که سر راهش قرار میگیره، اینجوری از چاله به چاه میافته... 

و هیچی اندازه‌ی اشنا شدن با همین حداقل حق و حقوقی که قانون بی معنای مرد سالار فعلی برامون در نظر گرفته، و تلاش برای زنده کردن باقی حقوق پای مال شده نمیتونه فردای بهتری رو بوجود بیاره.از خودمون، خونوادمون، و انتخاب درست برای آینده‌مون شروع کنیم...


  • ی الف سین
  • جمعه ۱۴ مهر ۹۶

145 دقیقه غافلگیری!

نوشتن از این فیلم بدون لو رفتن داستانش ممکن نیست و از هیجان قصه کم میکنه.اگه ندیدین و میخواین از یه درام رمز آلود لذت ببرید، این فیلمو ببینین! به طرز عجیبی خوبه!:)

Gone girl

2014

drama-mystery

director: david fincher

Ben Affleck-Rosamund pike

  • ی الف سین
  • چهارشنبه ۱۲ مهر ۹۶

244



عقاید یک دلقک-هاینریش بل

از متن کتاب:

+کافر ها حوصله ام را سر می برند ، چون فقط درباره خدا صحبت می کنند.

 +آن کسی را که در آینه می‌دیدم، مرد غریبه در حمام یا دستشویی منزل من بود، کسی که نمی دانستم آیا او موجودی جدی است یا مضحک، مردی با بینی دراز، و صورتی بسان ارواح - و آن وقت بود که از ترس تا آنجا که توان داشتم با سرعت پیش‌ ِ ماری می‌رفتم تا خودم را در چشمان او نظاره کنم تا از واقعیت وجود خویش مطمئن شوم: در چشمان او کوچک و تا اندازه‌ای غیرقابل تشخیص می‌شدم، اما در عین حال خودم را می‌شناختم.

+پایین تر از سطح جویبار فقط فاضلاب قرار دارد

+دلقکی که به مشروب روی بیاورد، زودتر از یک شیروانی ساز مست سقوط می‌کند


ترجمه‌های زیادی ازش هست و من نمیدونم کدوم بهتره:)


یه فیلم موزیکال با حال و هوای کلاسیک، فیلمبرداری فوق العاده،طراحی لباس‌ چشم گیر،با کلی پردازش به عناصر زیبایی شناسی.

وقتی بچه بودیم و انیمیشن دیو و دلبر رو میدیدیم این دگرگونی شخصیت خشن دیو، و تغییر احساس بل نسبت به اون خیلی هم منطقی و عادی جلوه میکرد، ولی توی فیلم انگار دیو سرنوشت خودش رو عاشق بل شدن میدید و بل هم ناگهان دچار سندروم استکهلم شد!کاش این سیر تغییر در احساساتشون روند کندتری رو طی میکرد با این حال چیزی از لذت تماشای این فیلم موزیکال کم نکرد.

سندرم استکهلم: نوعی بیماری روانی که در آن فرد به گروگان گیر خود علاقمند میشود! :))

یه مورد دیگه هم که مدام حواس من رو از فیلم پرت میکرد لهجه‌ی بیریتیش اما واتسون بود،اون هم در نقش بل، دختر فرانسوی ! :)) 


beauty and the beast

 2017

fantasy-romance

IMDb:7.3-10


schindlers list

drama-history

1993

IMDb:8.9-10

director : steven spielberg *

دیالوگ : کسی که جان یک نفر رو نجات بده، انگار کل دنیا رو نجات داده...

توضیح این فیلم فقط توی دو تا کلمه خلاصه میشه، تکان دهنده-تاثیرگذار.


* فک کنم در جریان هستین که استاد ایرج ملکی هم کارهای اسپیلبرگ رو تائید کردن و گفتن "بد نیست"، منم میگم بد نیست ، اما به پای استاد نمیرسه=))

  • ی الف سین
  • سه شنبه ۱۱ مهر ۹۶

242

سوفی شول از شناخته‌ شده‌ترین مبارزان آلمانی علیه نازی است و این فیلم روایت آخرین روزهای زندگی اوست.

سوفی شول به همراه برادرش و تعدادی از دوستانشان از فعالان سیاسی-دانشجویی و عضو گروهی به نام "رز سفید" هستند که با نوشتن اعلامیه‌ها و انتشار آنها علیه نازی فعالیت میکنند. 

در یکی از اقدامات آنها که پخش اعلامیه در دانشگاه مونیخ دست گیر شده و فیلم همانطور که از اسمش پیداست راوی روزهای آخر،بازجویی‌ها، جلسه‌ی دادگاه و نهایتا اجرای حکم است.فیلمی دیالوگ محور،تاثیر گذار...


+آیا ما میخوایم از دنیا اخراج بشیم و مورد تنفر همه ملت‌ها قرار بگیریم؟

-یک ملت پیروز اهمیتی به این چیزها نمیده.

+ملت پیروز شما صلح میخواد،تا سربلندی و افتخار رو درون صلح پیدا کنه!این ملت خدا، وجدان و دلسوزی میخواد

-تو دیگه میتونی دهنت رو ببندی

+طولی نمیکشه که تو همینجا می‌ایستی که الان ما ایستادیم جناب قاضی...!


sophie scholl-the final days

2005

imDb:7.7-10

نامزد بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان اسکار


+صحنه‌هایی از فیلم در دانشگاه مونیخ فیلمبرداری شده، دانشگاهی که میدان مشرف به ساختمان اصلی آن برای گرامی داشت شجاعت سوفی شول  دوستانش، «گِشتویستِر- شول- پلاتز» نامیده‌ شد.


یادبودی در محوطه دانشگاه مونیخ:

  • ی الف سین
  • دوشنبه ۱۰ مهر ۹۶

!He-e-e-e-er's Johnnie

جک که مسئولیت مراقبت از یک هتل کوهستانی که در فصل زمستان به دلیل شرایط آب و هوایی تعطیل میشود را بر عهده گرفته به همراه همسر و فرزندش برای گذراندن زمستان و تمرکز برای نوشتن داستان جدید در آرامش به آنجا میرود.

فضای وهم آلود و تنهایی او را دچار جنون میکند.در ادامه‌ی این اختلالات جک که سلامت روانی خود را از دست داده قصد جان همسر و فرزندش را میکند.

فیلمی در ژانر وحشت به کارگردانی استنلی کوبریک و بر اساس داستانی از استیون کینگ.


جایی خوندم "بازیگر خردسال فیلم که در هفت سالگی در این فیلم بازی کرده بود تا ۱۲ سالگی نفهمید که در فیلمی ترسناک بازی کرده‌ است. کوبریک حس مسئولیت شدیدی در این خصوص احساس می‌کرد و بدین لحاظ این امر را از کودک هنرمند پنهان نگه داشت تا به روحیه او لطمه‌ای وارد نگردد."

من فکرم مشغول این شده که خب این حرکات غیر طبیعی و دیالوگهای فیلم رو با چه داستانی برای بچه جا انداختن که با صدایی که گرفته شده و حالت چشمای غیرعادی در حالی که چاقوی بزرگی رو دست گرفته چیزی رو زمزمه میکنه و روی در با رژ لب قرمز مینویسه.

The shining

1980

imDb:8.4-10


  • ی الف سین
  • چهارشنبه ۵ مهر ۹۶

پایان یک رویا

داستان به کما رفتن کریستین شهروند نمونه جمهوری دموکراتیک آلمان و طرفدار نظام سوسیالیسم در جریان یک تظاهرات خیابانی زمانی که پسر جوانش را در بین تظاهرکنندگان علیه نظام و آرمان‌هایش میبیند! 

کریستین ۸ ماه بعد زمانی به هوش می‌‌آید که دیوار برلین فرو ریخته،و آلمان دچار تحولات عظیم سیاسی اجتمائی شده.

و بعد از آن  ماجراهای فیلم پیرامون تلاش‌های پسرش الکساندر میگردد که برای حفظ مادر آسیب دیده و رنجور خود از هیچ تلاشی مضایقه نمیکند تا در اتاق چند متری آنها آب از آب تکان نخورده باشد.نه  دیواری فرو ریخته  و نه آرمانهای حزب شکست خورده...

قصه‌ی محبت پسر به مادر که تلاش برای محافظت از او صحنه‌های کمدی جالبی را خلق میکند،از ضبط برنامه‌ها و اخبار دروغی در مورد موفقیت‌های جمهوری دموکراتیک آلمان، تا گشتن در زباله‌های برای پیدا کردن شیشه‌های اجناس تولید ملی که دیگر در هجوم کالاهای پر زرق و برق اروپایی جایی نداشتند...

Goodbye Lenin

comedy-drama

2003

imDb:7.7-10

  • ی الف سین
  • دوشنبه ۳ مهر ۹۶

یکشنبه‌ی غم‌انگیز

ملودرامی عاشقانه، روایتی از مثلث عشقی ،زنی زیبا، همراه با موسیقی پس زمینه و نهایتا پیدا شدن سروکله‌ی سرباز‌های نازی.

داستان در رستورانی در شهر بوداپست اتفاق می‌افتاد.رستورانی که اول به خاطر استیک‌های فوق العاده‌ش معروف بود و بعدتر با استخدام پیانیستی جوان وارد فضای تازه ای میشود.
ماجرا از جایی پیچیده میشود که آندراس برای تولد زن محبوبش آهنگی مینویسد و اجرا میکند که به سرعت در کل اروپا مشهور میشود... یکشنبه‌ی غم انگیز
 و بعد از آن شروع خودکشی‌های پشت سر هم که در همه‌ی آن‌ها رد پای این آهنگ جا مانده.
فیلم عاشقانه ای که ناگهان تبدیل به تراژدی میشود و در نهایت هم با یک پایان ایده آل داستان به آخر میرسد.
 
 
دریافت
 
 
+آهنگ عجیبیه.انگار یه چیزی داره میگه که تو نمیخوای بشنوی!
- اما ته دلت میدونی حرفش، حقیقت محضه...
 
(gloomy sunday(1999
imDb:7.9-10
کارگردان :Rolf Schübel
 

?based on true story

متن از اینترنت، بعد از تطابق با ویکی پدیا:

 

رزو سرس (RezsőSeress) موسیقی دان مجارستانی بود که در سال 1932به خواست دوستش لازلو خاور برای ترانه ای که او چندی بعد از ترک شدن از سوی نامزدش سروده بود آهنگی بسازد.

یأسی که آهنگ سرس القا می کرد باعث شد مدت ها طول بکشد تا ناشری انتشار این آهنگ را قبول کند. 

 

با این حال در آخر، سال 1935 بود که اولین نسخه  اورجینال این آهنگ با صدای «پال کالمر» در مجارستان ضبط شد و بزودی در این کشور به آهنگی پر طرفدار تبدیل شد. چیزی نگذشت که نام این آهنگ با تعداد زیادی خودکشی پیوند خورد.
اولین بار پلیس بوداپست فوریه 1936هنگام تحقیق روی پرونده خودکشی کفاشی به نام جوزف کلر متوجه شدند که او به جای وصیتنامه یا متنی که دلیل خودکشی اش را توضیح دهد، کاغذی با چند بیت شعر از یکشنبه غم انگیز به جا گذاشته.
پس از آن خودکشی‌های دیگری در مجارستان اتفاق افتاد که در تمامآنها رد پای یکشنبه غمگین وجود داشت.
با مشهور شدن آهنگ در اروپا، خودکشی های مرتبط با آن نیز به خارج از مرزهای مجارستان سرایت کرد. 
 
رزو سرس  در ژانویه 1968 از پنجره آپارتمانش در بوداپست پایین پرید،زنده ماند با این حال در بیمارستان بوسیله سیم برق به زندگی خود پایان داد. 
فردای مرگ سرس، روزنامه نیویورک تایمز نوشت:
«روز گذشته  رزو سرس سازنده آهنگ مشهور «یکشنبه غم انگیز» به زندگی خود خاتمه داد. دیروز یکشنبه بود.»
 
نسخه‌ی اوجینال :
 
 
دریافت

این رویا صبح یکشنبه را تعقیب می کند

ارابه ی غمم بی تو باز می گردد

بعد از ان یکشنبه ها

همیشه غمگینند

...


 
  • ی الف سین
  • شنبه ۱ مهر ۹۶

The white ribbon

داستان فیلم:

ماجرا در یکی از روستاهای آلمان سالها قبل از جنگ اتفاق میافتد.راوی داستان صدای لرزان و گرفته ای است که نشان از کهولت سنش دارد و زمانی معلم ده بود و حالا ماجرا از دید او روایت میشود.

داستان از اتفاقاتی شروع میشود که یکی یکی باعث وحشت اهالی ده میشود.

ربان سفید؟

نام اثر برمیگردد به سکانسی از فیلم که در آن کشیش دِه ربان‌های سفیدی به گیسوان دخترانش و بازوی پسران میبندد و میگوید سفید رنگ معصومیت است و این ربان‌ها نشانه‌ای برای آنهاست تا پاکی و معصومیت خود را فراموش نکنند. اما در طی فیلم بیننده خواهد فهمید که ربان سفید، نه نشانه‌ی معصومیت که برعکس نمادی برای نمایش معصومیت از دست رفته است.

در تمام طول فیلم شاهد درستکاری ظاهری،رفتار‌های احترام آمیز و اصول تربیتی سختی هستیم که هیچ ربطی به درستی تربیت و رفتارهای موجه بین فرزندان و خانواده ندارد.

کودکان  با ناملایمتی‌ها و بی عاطفگی‌ها روبه‌رو هستند.از تربیت‌های سختگیرانه، ترس‌ها و تهدیدهای دینی از شیطان و هواهای نفسانی ، تا آزارهای جنسی نسبت به زنان - حتی از سوی پدر به دختر خودش-.

رفتار‌های تاثیرگذاری که بعدها با گذر زمان و بزرگ شدن کودکان در چنین فضایی به سوال همه‌ی ما جواب میدهد که چرا و چطور یک نسل به پیروی از هیتلر و جنایت‌هایش برخاستند!

نمایش از دست رفتن معصومیت جامعه‌ و شکل گیری هویت سربازان خط مقدم ارتش نازی.

×

برنده‌ی جایزه ی نخل طلای کن سال 2009 

برنده‌ی جایزه ی بهترین فیلم خارجی جشنواره گلدن گلوب سال 2009 

بهترین فیلم سال اروپا2009

و زمانی که فیلم با وجود نامزد  بودن در بهترین فیلم خارجی در جشنواره اسکار برنده نشد، خیلی‌ها عقیده داشتند که شاید داوران جشنواره اصلا این فیلم را تا پایان تماشا نکرده بودند.

×

ایده‌ی فیلم را اولریش موئه(بازیگر فیلم زندگی دیگران) به هانکه داده بود اما خودش پیش از آغاز پروژه‌ی فیلمبرداری درگذشت.

هانکه برای ساخت این فیلم ده سال زمان صرف کرد و برای انتخاب بازیگر از حرفه‌ای های تئاتر بهره برد

×

نویسنده و کاگردان : Michael Haneke

2009

imDb: 7.8-10

  • ی الف سین
  • شنبه ۱ مهر ۹۶
(ری‌رای سابق)